بایزید بیات
بایَزیدِ بَیات، مورخ و دولتمرد ایرانی دربار همایونشاه بابری در سدۀ 10ق/ 16م. از احوال او پیش از پیوستن به همایون اطلاع اندکی در دست است (مثلاً ﻧﻜ : بایزید، 244). وی نخستین بار همایون را که به شاه طهماسب صفوی پناهنده شده بود، در زنجان ملاقات کرد. این دیدار در 951ق/ 1544م در مشهد که بایزید در آنجا به تحصیل علم پرداخته بود،تکرار شد (ابوالفضل، 1/ 216؛ ﺑایزید، 36-38). به نظر میرسد که از همان وقت به همایون پیوست و ملازم او گردید؛ چه، آوردهاند که بایزید در لشکرکشی همایون به قندهار و فتح این شهر در 952ق (ﻧﻜ : ابوالفضل، 1/ 229) حضور داشت و همراه بیرمخان بهارلو، بهعنوان سفیر همایون، به کابل نزد کامران میرزا، برادر ناتنی همایون فرستاده شد (بایزید، 39، 46). وی از آنجا نزد برادر بزرگ خود، شاهبِرْدیبیات (معروف به درویش بهرام سقا) که از سوی کامران میرزا حکومت گردیز، نغز و بنگش را در دست داشت، رفت (همو، 47، 54-55) و همانجا بود تا همایون کابل را گرفت و وی نیز مانند بسیاری از امرای حکومت کامران میرزا، به خدمت همایون رسید و در سلک ملازمان او درآمد (همو، 51، 54-57؛ نیزﻧﻜ : ابوالفضل، 1/ 243-244).
بایزید در دستگاه همایون عهدهدار مناصبی شد و پس از او نیز موقعیت خود را در دربار اکبرشاه حفظ کرد و آشنایی او با منعمخانخانان، از دولتمردان برجستۀ عصر نیز موجب ترقی وی شد؛ چنانکه مأموریتهایی به او محول کردند و در 970ق از سوی اکبرشاه، علاوهبر اقطاعاتی چند، عنوان «سلطانی» نیز گرفت. چندی بعد، از سوی منعمخان مأمور ادارۀ شهر بنارس شد (بایزید، 71، 145، 218-219، 241، ﺟﻤ ). وی در این مقام به جای معبد ویران شدۀ هندوان، مدرسهای ساخت که اعتراضات بسیاری را برانگیخت، چنانکه ناگزیر به گوشهنشینی شد. این عزلت 4 سال به درازا کشی. آنگاه دوباره مناصبی یافت (همو، 310-312، 331-332). وی در 986ق رهسپار سفر حج شد و اگرچه بهسبب اتهامی که بر او وارد آوردند، مجبور شد دوسال در بندر سورت بماند، اما سرانجام به مکه رفت و حدود 3 سال مجاوربود. با آنکه قصد داشت همۀ عمر خود را در مکه بماند، اما اسارت فرزندانش به دست پرتغالیها او را واداشت تا در 990ق/ 1582م به هند بازگردد (همو، 308، 353-354، 356، 358). وی از 993ق به بعد به مناصب مهمی گمارده شد (همو، 374).
از تاریخ درگذشت بایزید اطلاعی در دست نیست. وی چون اهل عمران و آبادی بود، نامش در اشعار و ماده تاریخهای برخی ابنیۀ بنارس و لاهور آمده است (همو، 374-376).
یگانه اثر شناختهشدۀ بایزیدبیات که موجب شهرت او شده، تذکرۀ همایون و اکبر است که در 999ق تألیف شده است. این کار اصلاً به فرمان اکبرشاه برای نگارش تاریخ دورۀ بابر و همایون صورت گرفت (همو، 1-2؛ گلبدن بیگم، 3؛ ابوالفضل، 1/ 9) و ابوالفضل علامی هم بایزید را مأمور بازگویی خاطرات خود کرد و چون وی به سبب پیری و فلج ناتوان از نوشتن بود، آنچه را میگفت، کاتبی که ابوالفضل علامی در اختیار او گذاشته بود (بایزید، 2، 311؛ استوری، 374-377؛ آفتاب اصغر، 104؛ دربارۀ نام کتاب، ﻧﻜ : بایزید، 378؛ I(2)/ 1313). تذکرۀ همایون و اکبر مشتمل بر حوادث 13 سالۀ دورۀ همایون از 949 تا 962ق، و وقایع عصر فرمانروایی اکبر تا 999ق است و در 4 فصل تنظیم شده است. بایزید در تدوین این اثر علاوه بر خاطرات خود، بهویژه آنچه مربوط به دوران همایون و مشاهدات خود بوده، از برخی اسناد مکتوب نیز استفاده کرده است. خاطرات و مشاهدات بایزید، بهویژه گزارش حوادث کابل و جنگهای بابریان با افاغنه، از ارزش خاصی برخوردار است (مثلاً ﻧﻜ : بایزید، 176-187).
این اثر نخستینبار توسط ارسکین در 1854م شناخته، و معرفی شد (آفتاب، اصغر، 105). خلاصهای از آن توسط بوریج به انگلیسی ترجمه، و با عنوان «خاطرات بایزید بیات» در «محلۀ انجمن آسیایی بنگال» در 1898م چاپ شد (استوری، I(1)/ 538). متن کامل آن در 1360ق/ 1941م به کوشش محمد هدایت حسین در کلکته به چاپ رسید. بخشهایی از آن هم توسط ساکْسنا به انگلیسی ترجمه، و با عنوان «خاطرات بایزید» توسط دانشگاه اللهآباد در 1930م منتشر گردید.
مآخذ
افتاب اصغر، تاریخنویسی فارسی در هند و پاکستان، لاهور، 1364ش؛ ابوالفضل علامی، اکبرنامه، به کوشش مولوی عبدالرحیم، کلکته، 1886م؛ بایزیدبیات، تذکرۀ همایون و اکبر، به کوشش محمدهدایت حسین، کلکته، 1360ق/ 1941م؛ گلبدن بیگم، همایوننامه، لاهور، 1974م؛ نیز: